2 ماهگی هفته دوم
بچه داری اونم ٣ قلو داری کار سختی نیست بلکه خیلی خیللللی سخته. همه وقتم واسه ٣ شیطون بلاست.
ممکن بدقولی کنم و نتونم بموقع وبلاگمو اپ کنم ولی حتما سر فرصت مناسب مثل الان که ٣ ساعت و ٢٠ دقیقه از نصف شب گذشته بیام و بنویسم.
٦ ابان کو چولوهای من دوماهه شدن. خیللی خوشحالم که بزرگ شدن نی نی هامو می بینم. ازینکه می بینم نسبت به روز تولدشون تپلتر شدن و قد کشیدن خدارو شکر می کنم.
وزن تولدشون خیلی کم بود اخه توی هفته ٣٧ به دنیا اومدن.عارف جون ٢٢٠٠،عرفان جون ١٩٠٠و احسان جون ١٣٠٠
٧ ابان نوبت واکسن دو ماهگی عارف و عرفان و ١٧ ابان نوبت احسان بود.
عزیزان دلم چی کشیدن بمیرم واسشون چقد گریه کردن .دل منو وباباشونو به درد اوردن. وقتی به یاد چهره بابایی می افتم خندم می گیره. حسابی بغض کرده بود یکم دیگه اشکش جاری می شد. جالب اینکه می گفت نمی شه واکسن نزنن ...اخه خیلی ضعیفن ...بنده خدا تا لحظه اخر تلاش می کرد که واکسن نزنن
طفلی یادش رفته بود که واکسن واجبه.
قد وزنشون هم خوب بود.
عارف ٥١٠٠
عرفان ٤٩٠٠
احسان ٣٣٠٠
لبخندهای فسقلیهام تبدیل به خنده شده. هر ٣ اونا با نگاهشون مارو دنبال می کنن. مارو می شناسن وبرامون لبخند می زنن....قربون خنده هاشون
امروز متوجه شدم که به رنگها توجه می کنن
عرفان از برادراش خنده روتره شروع کرده به اقون اقون گفتن...با هر اقونی که می گه قلبم تند تند می زنه
عارف هم یه چیزایی می گه ولی به زور یه لبخند تحویلمون می ده. کلا خیلللی خشک و خشنه...بمیرم واسه اون خشونت..... جیگرررم...
احسان هم فقط مادربزرگشو تحویل می گیره...یا خوابه ..یا داره شیر می خوره یا اینکه در حال گریه کردنه
ولی امروز که جغ جغه بازی می کردیم خیلللی خوشش اومده بود قربون چشمونت بشم
در حال حاضر فقط نگران شیر خوردن عارف هستم اخه خیللی کم میخوره
شکموی ٣ قلوها عرفان هست که فقط برای شیر گریه می کنه...ولی کلا خیللی ارومه
احسان کوچولوی من باد فتق داره و مامانم مراقبت از اونو بعهده گرفته...وضعیت شیر خوردنش خوبه....خواب درستی نداره و مرتب ونگ می زنه...
(١٠ دقیقه پیش مامانم احسانو اورد تحویلم دادو گفت خیللی خوابم می یاد و نمیتونم این فسقلی رو نگهدارم.منم اونو تحویل بابایی دادم وتا برگشتم عرفان شروع کرد..........وااااااااای...جاااانم!! منم احسان را تحویل بابا احمدش دادم کارم شده بدو بدو برای این سه شیطون بلا)
خب..عرفان توی بغلمه و شیشه شیرش رو داره نوش جاان می کنه ....قربونش برم سبزه نمکی من!!!!
عارف جون هم که خوابیده و هر لحظه ممکنه بیدار بشه.....
اینم حال و روز ما با سه قلوها....