چهار ماهگی
گل پسرای من ٤ ماهه شدن .....کلی تغییر و تحول.....هوراااااا
الان دیگه کاملا مارو می شناسن......خنده هاشون دلمونو می برره
خوب وزن گرفتن
عارف جون خیلی خوب و محکم روی پاهاش وایمیسه...خیلللی ذوق می کنه....می خنده وبا ما حرف می زنه....منظورم اینه که ارتباط برقرار می کنه....اب دهنش هم اویزوون...چقد با مزه میشه
٦کیلو و ٥٠٠ گرم وزنش بود
عرفان هم حسابی تپلی شده.....وزنش ٧ کیلو ٥٠٠ گرم.....همچنان خوش رو و خندون...
احسان جونم هم خوب رشد کرده ٥ کیلو ٧٠٠ گرم...... خیلللی وراج شده......زیاد گریه می کنه....
قربون خنده هاشون....الان هر سه شون مارو می شناسن.......واسه اینکه بغلشون کنیمم...بال بال می زنن.....
صداهایی که در می یارن متنوع شده
جالبتر اینکه همدیگرو می شناسن.....دست همدیگه رو می گیرن و گاهی توی دهنشون می ذارن
به هم لبخند می زنن و اغون اغون می کنن
حالا دیگه دستشون به هر چی برسه محکم میگیرن.......فکر کنم تا اپ بعدی به راحتی بتونن اشیا رو بذارن دهنشون
توی بغل می شینن و دل نمی کنن.....بغلی شدن
واکسنشونو هم زدیم......حالا تو فکر ختنه کردنشون هستیم
عکسهای ٤ ماهگیشون امادس ولی هنوز نریختم توی کامپیوتر......
انشاالله به زودی برمیگردم
فعلا دسترسی به اینترنت ندارم و دارم از وای مکس دایی منصور استفاده می کنم.......
بزودی با عکسهای جدید بر می گردم